امیوارم خوب باشید،،،,,,,:-)
امروز داستان تیلور و گیتارش رو براتون میذارم..اگه استقبال کنید،داستان های تیلوری دیگه ای براتون
میذارم.این داستان یه جور بیوگرافی هستش که از زبان خود تیلوره....
امیدوارم خوشتون بیاد..
داستان تیلور کوچولو و گیتارش:

تیلور چند وقت بعد از اینکه آلبوم fearless رو بیرون میده، در این برناکمه شرکت میکنه که زندگی اسطوره
های موسیقی هاست.

تیلور:"من فکر میکنم اولین خاطره ی عشق من به موسیقی به خیلی کوچیکی هام برمیگرده. و وقتی که
من حدود هشت یا نه سالم بود،اولین گیتارم رو هدیه گرفتم...
این هم عکس تیلور در حال گرفتن اولین گیتار زنگیش:

نمیتونستم خودم یادش بگیرم چون انگشتام خیلی کوچیک بودن...من همیشه گیتارم دور و برم بود،
یه گوشه ای گذاشته بودمش ولی وقتی حدود دوازده سالم بود،با یه چرخش جادویی سرنوشت یه
آقایی که پدر و مادرم برای تعمیر کامپیوترم استخدام کرده بودن،اومد و چرخید و گیتار منو گوشه اتاق
درد و پرسید:گیتار میزنی؟ من گفتم: نه سعی کردم..ولی نه!
اینم یه عکس از تیلور موقع کار با کامپیوترش :

اون گفت:میخوای چند تا آکورد یادت بدم؟؟منم گفتم:آره!بلللللللللله!!
همین شد که کار تموم شد!من بی وقفه و به طور مدام میخواستم گیتار بزنم...
من بعد از اون توی زمان های آزادم موزیک میساختم و فکر کنم اولین آهنگی کاملی که ساختم
اسمش بود توی خوش شانس!و درباره یه دختری بود که جرات میکنه متفاوت باشه.............
مامان تیلور:اون موقع این آهنگ یه جورایی داشت خودشو وصف میکرد.
تیلور:میدونید یه زمانی از زندگیم بود که من هیچ دوستی نداشتم...
مامان تیلور:چون همه دختر کوچولو ها میرفتن خونه همدیگه،فوتبال بازی میکردنو تیلور دوست
داشت روی صحنه بخونهو این کارش..خوب یه کم متفاوت بود...
تیلور:خوب این اون زمانی بود که من فهمیدم یه جای رویایی هست به نام نشویل و در اونجاها
رویاها به حقیقت می پیوندن.و فیل هیل هم اونجا استعدادیابی شده بود.ومن پیش خودم فکر
کردم:نشویل!!خوب من باید برم اونجا....
فکر کنم یکسال تموم به پدرو مادرم اصرار میکردم میشه بریم نشویل؟؟بدون توقف، من میخوام
برم نشویل..بدون خستگی!!
همه کسایی که میرن نشویل یه رویای مشترک دارن:
و خیلی از اونها دقیقا میخواستن کسی بشن که من میخواستم؛که یه هنرمند بود که میخواست
بره روی صحنه و جلوی کلی آدم بخونه!
چندتا عکس از اولین تجربه های گیتارزنی تیلور:



امیدوارم خوشتون بیاد..فعلا.:-))